WikiSeda

کنارم باش که من عشق تو را در بر بگیرم کنارم باش که من دیوانگی از سر بگیرم تماشا کن که من قلب تو را از دل بگیرم که من دیوانگی از سر بگیرم که من دیوانگی از سر بگیرم به دام پای تو گرفته از دلم بگو از این عشق مرا بگیر و زنده کن برای یادگاری از عشق تو را چگونه دیده ام برای من رسیدی از جان بگو چگونه مانده ام بگو چگونه مانده ای وای کنار من باش مرا از عشقت جدا نکن به دوری ات مبتلا نکن شکسته ام بی تو در خودم برای حالم دعا نکن به خنده هایم نگاه نکن که رفتم از دست اگر نشسته ام به پای تو اگر شکستم به جای نمیرود از دلم غمت مگر بمیرم برای تو ببین دلم در هوای تو به خون نشسته ست به دام پای تو گرفته از دلم بگو از این عشق مرا بگیر و زنده کن برای یادگاری از عشق تو را چگونه دیده ام برای من رسیدی از جان بگو چگونه مانده ام بگو چگونه مانده ای وای کنار من باش