WikiSeda

وای خدای من گشت و رفت آشتی کردیم بازم ما تو برف آخر اومد حرف تو حرف بغلم بود باز رفت تو صف عشقم جونم آفتاب لب بومم چی بگم برات همه روحم حل شدی تو رگ و خونم باز میگذره تنهایی تش هنو میاد بازم برام قطاری کش من بودم تو هر راهی لش این تو بودی که بازم رد دادی تش من میگم خودمون خواستیم شاید بگیم منو تو خاصیم نبود برام کم و بعد کاستی اشک میاد از قلمم راستی از دور دیدیم هم‌دیگه رو گفتم نبین بازم سطحی منو بهت یاد دادم من باز جنگیدنو یادم میره هنو من خندیدن و رفتن واقعا بد نیست میشم شبا از تنم ترخیص بپرس میگم حالم بد نیست باید بهم بدن تندیس بهت میگم باریکلا بردی چجوری بیب منو از یاد بیا بده بهم پر ه پرواز حیف دیگه برات غریبم باز شب میپرم از خوابم چشم دوختس به ماهم من طنابم خود دارم دلم سیره باز غم خوارم سلام به روی ماهت چشم باز باشه نبره خوابت شاید نبود دنیا به کامت حال و دوران نمونه ثابت من میخوام از دنیا بگم آروم بگیر بابا به ما یکم هنو سنگین بازم دنده یکم بنداز رو فیس تازم خنده یکم بزار ببرن هر چی بردن نگرفت منو هر چی خوردم همه آروم من یه نمه تندم تو این شهر خود ه بچه گرگم بچین مهرتو بدون من میاد روزای بدون غم از حالا داری یه دونه کم بره سلامتی بازم غرور ه من برو خدا به همرات سپردم به خدای منان میخوام برات لبای خندان وقتش رسیده خدا نگهدار باید بری باید برم عوض شده یه نمه لمم بیرون خوشحال از تو یه لهم مشکی شدش یه جایی تمم تو تمام ه روزام هستی حالت عادی حالم مستی سفت چسبیدم بازم جستی کم آوردی بازم کسری بدون اینو دنیامی کفر نباشع خدامی کشتی باشم سکانی شهرم باشم‌تو استانی